تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 10 آبان 1403 - 11:11
کد خبر : 11377

قیومی بیدهندی: اگر فرنگی‌ها نگویند بافت تاریخی‌تان را ثبت کنید، آن را هم خراب می‌کنیم / رحمانیان: نبوغ ذاتی مردم ایران در روزگار مدرن، تعلیق شده

پرستو رحیمی: نخستین نشست از نشست‌های ماهانه «مردم‌نامه» با عنوان «تاریخ معماری مردم» در گفت‌وگویی با مهرداد قیومی بیدهندی، عضو سابق هیأت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و داریوش رحمانیان، سردبیر فصلنامه «مردم‌نامه»، به‌ صورت مجازی در تاریخ ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳ برگزار شد. مدیریت این نشست را محمدجواد محمدحسینی بر عهده داشت.

پرستو رحیمی: نخستین نشست از نشست‌های ماهانه «مردم‌نامه» با عنوان «تاریخ معماری مردم» در گفت‌وگویی با مهرداد قیومی بیدهندی، عضو سابق هیأت علمی دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و داریوش رحمانیان، سردبیر فصلنامه «مردم‌نامه»، به‌ صورت مجازی در تاریخ ۸ آبان‌ماه ۱۴۰۳ برگزار شد. مدیریت این نشست را محمدجواد محمدحسینی بر عهده داشت.

قیومی بیدهندی: اگر فرنگی‌ها نگویند بافت تاریخی‌تان را ثبت کنید، آن را هم خراب می‌کنیم / رحمانیان: نبوغ ذاتی مردم ایران در روزگار مدرن، تعلیق شده

اهمیت پویش مردم‌نامه

مهرداد قیومی بیدهندی، سخن خود را با ذکر اهمیت پویش مردم‌نامه آغاز و بر این نکته تأکید کرد که مردم‌نامه اتفاق مبارکی است و باعث شده برخی از سخنان پراکنده سامانی بگیرد و محلی برای نشر نگاه‌های تازه به وجود بیاید و همچنین به مفهوم‌سازی منجر شده است. وی تأکید کرد شاید اگر مردم‌نامه نمی‌بود، آنچه به‌ آن توجه به جنبه‌های نادیده معماری اعم از معماری عوام و معماری غیرفاخر می‌گوییم قالب مفهومی درستی نمی‌یافت. مردم‌نامه باعث شد این پرسش‌ها سروسامان بگیرد.

سرشت تاریخ معماری مردم؛ موضوع یا دیدگاه؟

قیومی در ادامه به تاریخ مردم در معماری یا تاریخ مردمی معماری پرداخت و گفت: به نظر می‌رسد هنوز این مفاهیم جا نیفتاده‌اند و برای اینکه این ترکیب درست شود و خشت اول را کج نگذاریم توضیحی لازم است و باید در به‌کاربردن آن مفاهیم به توافق رسید. او بر این مسئله تأکید کرد که سرشت تاریخ معماری مردم را چه چیز تعیین می‌کند؟ باید بدانیم این مسئله در درجه اول معطوف به موضوع است یا دیدگاه؟ این چیزی است که درباره هر چیزی از تاریخ و تاریخ معماری می‌توان مطرح کرد. باید بدانیم آنچه فصل بین تاریخ معماری مردم و سایر تاریخ‌های معماری است معطوف به موضوع است یا دیدگاه؟

قیومی آن را معطوف به دیدگاه و طرز پرسش دانست. بدین‌ معنا که: دیدگاه است که تعیین می‌کند چیزی تاریخ معماری مردم باشد یا نباشد. اگر بخواهیم در یک سر طیف مثال بزنیم می‌شود به معماری اعیان پرداخت، ولی از تاریخ معماری مردم گفت. بنابراین، در درجه اول سرشت تاریخ معماری مردم مبتنی بر دیدگاه است. این دیدگاه در موضوع و انتخاب آن و نیز در هدف تأثیر می‌گذارد.

مهرداد قیومی بیدهندی در ادامه سخنان خود به ذکر شواهد پرداخت: در تاریخ معماری مردم به چیزهای کمتردیده‌شده پرداخته شده است که به آن چیزهای خُرد گفته می‌شود. تلقی بنده این است که موضوع خرد در تاریخ معماری موضوعی نیست که اندازه آن کوچک باشد، بلکه موضوعی است که ناچیز است ولو خیلی درشت؛ پس یکی از آن محورهای دیدگاه تاریخ معماری مردم یا تاریخ مردمی معماری این است که به موضوع‌های ناچیزشمرده‌شده توجه می‌کند. یعنی موضوعاتی که در طی تاریخ به آنها کمتر توجه شده است. به عبارت دیگر، یعنی چیزهایی که در سنت تاریخ‌نویسی معماری ارزش پرداختن داشته باشد محسوب نشده است. بنابراین، مطابق آن دیدگاه اگر به شواهد گذشته معماری نگاه کنیم، بخش اعظم بقایای معماری به دستمان نرسیده است؛ از آن‌هایی هم که به دست ما رسیده در سنت تاریخ‌نویسی معماری برخی از شواهد نادیده گرفته شده است.

چالش‌های مواجهه با تاریخ معماری مردم

قیومی بیدهندی تأکید کرد که سنت تاریخ‌نویسی معماری سنتی مدرن است، چون تاریخ‌نویسی معماری پیشامدرن در جهان نداریم. به عبارت دیگر از میلیاردها واحد شاهدِ محتمل، اندکی به دست ما رسیده است و از آن اندک، مورخان معماری، اندکی را شایسته گفت‌وگو در معماری شمرده‌اند. بخشی از تعداد کثیر شواهد بالقوه معماری را که به دست ما نرسیده، طبیعت از بین برده است. گردش روزگار و تغییرات آب‌وهوا و سیل و زلزله و حریق بخشی از آثار معماری را از بین برده است. چیزهایی که سازه قوی‌تر با ساخت‌مایه‌ها و فناوری قوی‌تری داشته باشد بخت بیشتری برای ماندن دارد. پس می‌توان گفت طبیعت هم به‌ نفع اصحاب قدرت عمل می‌کند؛ یعنی طبیعت آثاری غیر از آثار اصحاب قدرت را به‌ نحوی تبعیض‌آمیز از بین می‌برد. درواقع، طبیعت در طی زمان از مجموعه شواهد معماری غربال می‌کند و در آن غربال معمولاً آثار اصحاب ثروت و قدرت باقی می‌ماند و بقیه به دست نابودی سپرده می‌شود. پس ما انتخابی داریم که در دست طبیعت است، اما از طرف دیگر اصحاب قدرت‌اند که اراده اعمال می‌کنند و آثار ماندنی‌تر و استوارتری می‌سازند. پس سازوکاری اجتماعی و اقتصادی هم دخالت می‌کند. بنابراین، تصویری که شواهد معماری به ما می‌دهند پیش از آنکه عینک مورخان و مفسران در آن دخالتی کند تصویری پیشاپیش معوج است؛ چون بخش اعظمی از معماری به دست طبیعت از بین رفته است و بخشی اندکی از آن با دخالت اصحاب قدرت باقی مانده است و حتی فرودستان هم آثار خودشان را شایسته نگهداری نشمرده‌اند.

وی در ادامه سخنرانی خود به تاریخ ۲ اشاره کرد و گفت: حال، عامل دیگری وارد میدان تاریخ می‌شود و تاریخ ۲ را می‌سازد که در آن‌جا باز دست اصحاب قدرت به چند طریق در کار است: اول اینکه، پیشاپیش آن‌ها آثار خودشان را ماندنی کردند. دوم اینکه، آن‌ها هستند که تعیین می‌کنند چه چیزهایی شایسته حفظ است و چه چیزهایی را باید به دست روزگار سپرد که از بین برود. پس در نخستین اقدامات برای حفظ هم غربال مجددی به نفع اصحاب قدرت و مکنت اتفاق افتاد. مسئله این است که آیا معماری همان چیزی است که تاکنون در معیارهای تاریخ‌نویسی مدرن معماری تبلیغ شده است؟ یعنی ساخته‌ای که عنصر زیبایی داشته باشد؟ معلوم نیست این زیبایی براساس چه معیاری تعیین می‌شود. آنچه زیبا تلقی شود شایسته حفظ است و آنچه زیبا نباشد شایسته نگهداری نیست. این خود گونه دیگری از غربال است.

چالش مهم دیگر از نظر قیومی، کورشهری است: و آن این است که شهر میدان حضور عامه مردم است؛ کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر مردمی است و آن‌جا عرصه حضور عوام است. حتی خود بناهای فاخر هم محل حضور عوام است. اما ما گرفتار کورشهری هستیم. بدین معنا که تصور می‌کنیم اگر بناهای اطراف یک کوچه را ببینیم گویی خود آن کوچه را هم دیده‌ایم. برای خود کوچه حیثیت مستقلی از بناهای اطرافش قائل نیستیم و این باعث شده که بافت‌های تاریخی، که بخشی از معماری مردم است، از بین برود.

غفلت از تاریخ معماری مردم

وی در ادامه سخنان خود به این نکته پرداخت که از اساس ما چه چیزی را معماری می‌شماریم؛ آیا معماری را فقط منحصر به محصول معماری می‌دانیم یا فرایند منتهی به این فرآورده را هم جزو معماری می‌دانیم؟ آیا عاملان معماری را هم جزو معماری می‌دانیم؟ نوعاً در تاریخ‌های معماری محصول معماری را شایسته معماری دانسته‌اند و همین هم باعث شده که اندک شواهدی که از فرایندها و مسیرها و سازوکارها و دانش‌ها و فرهنگ غیرمادی معماری بوده است از بین برود و پژوهشگران هم به آن‌ها عنایتی نکنند. عجیب این است که در تاریخ معماری غرب هم کتاب و مقاله برجسته‌ای درباره فرهنگ غیرمادی معماری نداریم. بنده فقط یکی نمونه را می‌شناسم که محل رجوع است. این نشان می‌دهد این مسئله در سطح جهانی در کل تاریخ‌نویسی معماری مغفول است.

معمار قهرمان و تاریخ‌های معلول

به نظر مهرداد قیومی همین غفلت از زاویه دیگری بررسی‌شدنی است: امروز در دانشکده‌های معماری و در نظام جدید آموزش معماری هر بنایی که شایسته گفت‌وگو شمرده شود طراح دارد. در سنت جدید معماری، آن چیزهایی که بدون طراحان مشخص و معماران تحصیل‌کرده در روستاها و شهرهای کوچک و کوچه‌پس‌کوچه‌های شهرهای بزرگ به چشم می‌آید جزو معماری به حساب نمی‌آید. در حالی‌ که بخش اعظم شهرها و بافت‌های جدید شهرها ساخته بنایان تجربی یا معماران تحصیل‌کرده، ولی ناشناس و خرده‌پاست. در حال حاضر، حتی بنگاه‌های املاک و قوانین شهری هستند که معماری را شکل می‌دهند، ولی آنچه در دانشکده‌های معماری القا می‌شود یک معمار قهرمان و همه‌کاره است. وقتی با ایده معمارِ قهرمانِ همه‌کاره به سروقت تاریخ می‌رویم در تاریخ معماری به دنبال معماران قهرمان همه‌کاره می‌گردیم، ولی معمار قهرمان همه‌کاره در تاریخ وجود ندارد. شاید در تاریخ معماری ما به‌سختی بتوان به دو نفر اشاره کرد. البته در آن هم می‌توان چون‌وچرا کرد.

امروز بخشی از معماری  طراح مشخص تعریف‌شده دارد و بخشی  طراح مشخص ندارد. در گذشته، مسئله از این هم پیچیده‌تر بود؛ چون بخش اعظمی از معماری، معماران مشخص ندارد، بلکه براثر انباشت خرده‌خرده‌های معماری شکل گرفته است. یعنی معماری نتیجه انباشت دانش‌ها، تجربه‌ها، علم‌ها، فعالیت‌ها و ساخت‌وسازهای خرده‌خرده در طول تاریخ است. وقتی با نگاه معماری امروز به سراغ تاریخ می‌رویم، بخش اعظم معماری را به‌منزله معماری نگاه نمی‌کنیم. ما بافت‌های محلی تاریخی را به‌منزله معماری نگاه نمی‌کنیم و اگر فرنگی‌ها نباشند که بگویند بافت تاریخی‌تان را ثبت کنید ما آن را هم خراب می‌کنیم و اگر هم از بین نبریم وقتی ما معماران به سروقت تاریخ می‌رویم و می‌خواهیم پژوهش تاریخی کنیم نمی‌توانیم با این‌ها سروکله بزنیم. اگر توجه کرده باشید استادان خوب تاریخ معماری هم معماران فرضی می‌سازند. نمی‌توانیم بدون جمله «معمار خواسته» فکر کنیم. این فکر معلول به سراغ تاریخ می‌رود و تاریخ‌های معلول پدید می‌آورد.

حضور مردم در معماری

به گفتة مهرداد قیومی مردم به‌ عنوان سازندگان، پدیدآورندگان و استفاده‌کنندگان از فضاهای معماری نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری و تحول معماری داشته‌اند. او در ادامه گفت: وقتی می‌گوییم «مردم»، سه حالت دارد: حضور مردم را می‌توان در قالب این دید که مردم «سازنده آثار معماری یا پدیدآورنده معرفت‌های معماری» هستند یا «پدیدآورنده سازوکارهای معماری و پدیدآورنده و کسب‌کننده معرفت‌های معماری» یا «داور معماری و استفاده‌کننده از معماری» هستند. از طرف دیگر، شواهد معماری ساخته‌ها و محصول‌های معماری هستند. بعضی از آن‌ها ساخته عامه مردم است و برخی دیگر ساخته غیرعامه مردم است.

قیومی سپس به سخنان اولیه خود بازگشت و اشاره کرد: وقتی سرشت تاریخی معماری مردم در درجه اول مربوط به دیدگاه است، یعنی در معماری اعیان هم به دنبال مردم می‌گردیم. در معماری غیراعیانی، غیرفاخر و غیرقهرمانانه تا حدی مشخص است دنبال چه می‌گردیم، اما در معماری اعیان چگونه به دنبال مردم می‌گردیم؟ این مسئله، فروعی دارد و شاخه‌هایی پیدا می‌کند. اینکه اعیان برای چه کسانی معماری می‌کردند و برای چه معماری می‌کردند؟ اعیان فقط معماری نمی‌کردند تا فقط اعیان از آن‌ها استفاده کنند.

علم معماری مردمی

قیومی در پایان سخنان خود، با اشاره به اهمیت حوزه علم معماری گفت: علم مردمی معماری حوزه‌ای است که به‌کلی مغفول است. سنت تاریخ‌نویسی معماری این را با تمام قوا از چشم ما پوشانده است. تاریخ معماری از تمام امکاناتش استفاده کرده است برای اینکه ما نتوانیم علم مردمی معماری را ببینیم، در حالی‌ که بخش اعظمی از معماری گذشته ما براساس علم مردمی معماری پدید آمده است نه علم فاخر دانشمندان تراز اول و دانشمندان فاخر که در تاریخ‌های علم نام برده شده‌اند.

مردم‌نامه‌نویسی و اهمیت آن

داریوش رحمانیان، سخنران دوم این نشست بود که از منظر تاریخی به بحث درباره معماری و اهمیت آن پرداخت. رحمانیان، تاریخ مردم را تاریخ زندگی مردم دانست و گفت: هرچه مربوط به زندگی مردم باشد در حوزه مردم‌نامه‌نویسی قرار می‌گیرد. ریزودرشت و کوچک‌وبزرگ و آنچه شاید در تاریخ‌نگاری‌های دیگر، به‌ویژه در تاریخ سیاسی یا به تعبیر تندتر و خشن‌تر تاریخ سیاست‌زده و قهرمان‌گرا، نادیده گرفته شده و کوچک و پیش‌پاافتاده تلقی می‌شود در رویکرد تاریخ مردم پراهمیت است. مردم‌نامه‌نویس حتی می‌تواند تاریخ میخ را هم بنویسد؛ هرچه به زندگی آدمی مربوط است و موجودیت تاریخمندی دارد ارزش مطالعه دارد. ناگفته پیداست معماری که شامل خانه و کاشانه و کوی و برزن و خیابان و مسجد و کلیسا و کنیسه و خانقاه و کاروان‌سرا و راه‌ها و کاریزهاست، مهم‌ترین عرصه زندگی است و مسلم است که برای مردم‌نامه‌نویسی و کسی که در حوزه تاریخ مردم گام می‌زند و کار می‌کند بسیار پراهمیت است و برای کسی که می‌خواهد فهم نویی از تاریخ به دست بیاورد از جهات گوناگون اهمیت زیادی دارد.

وی ادامه داد: متاسفانه هنوز چنان‌که باید و شاید در ایران و در حوزه زبان فارسی و به‌ویژه در رشته تاریخ و برنامه درسی رشته تاریخ به این موضوعات و مباحث توجه نشده است. تاریخ در ذات خود یک معرفت میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای و بلکه یک ابررشته است. در روزگار ما، تاریخ دارد پوست می‌اندازد و مدام نوبه‌نو می‌شود، شاخه‌ها و ژانرهای گوناگون دارد و به عرصه‌های گوناگون می‌آید و در تاریخ اجتماعی، فرهنگی، فکری و حتی تاریخ زندگی روزانه و بسیاری از ژانرها و گونه‌های دیگر تاریخ‌نویسی تبلور می‌یابد. در همه این‌ها، معماری و هر آنچه مربوط به معماری و شرایط زندگی آدمی می‌شود برای مورخ بسیار پراهمیت است. دکتر قیومی تعبیری بسیار زیبا و هوشمندانه و رهگشا ساخته‌اند به نام «تاریخ معماریانه». بنابراین، وقتی می‌خواهیم تاریخ را درک کنیم بدون توجه به شرایط مکان و به‌ طور خاص معماری، نمی‌توانیم درک دقیق و عمیقی از تاریخ به دست بیاوریم.

مفاهیم آشنای غریب

سردبیر فصلنامه مردم‌نامه یکی از گرفتاری‌های تاریخ را مفهوم‌هایی دانست که به‌ظاهر آشنا، اما در باطن غریب هستند: یکی از گرفتاری‌های ما این است که مفهوم‌هایی داریم و می‌سازیم که فکر می‌کنیم معنای این مفاهیم را می‌دانیم. گمان ما این است که به این مفاهیم احاطه و اشراف داریم، ولی این مفاهیمِ آشنا برای محقق و دانشمند به‌درجات گونه‌ای از پندار و توهم‌اند. مثال‌های زیادی می‌توان آورد. یکی از آن‌ها مفهوم «مردم» است. وقتی می‌گوییم مردم منظور کیست؟ می‌گوییم ایران، اما ایران کجاست و منظورمان از ایران چیست. درباره همین دو مفهوم به‌ظاهر آشنا، ولی در عمل شاید غریب بسیار می‌توان سخن گفت. در جغرافیای گوناگون ایران گاه حواسمان نیست که ایران جامعه‌ای است که از نظر جغرافیایی به‌شدت متنوع است. بخش زیادی از ایران کویری است و دو رشته‌کوه البرز و زاگرس را دارد که زیست ایرانی را در طول تاریخ تحت‌تأثیر قرار داده‌ است. پس می‌توانیم از معماری کویری و معماری شمال و معماری جنوب و معماری غرب و شرق ایران و حتی معماری روستاییان و معماری شهرنشینان سخن بگوییم. این نگاه، مسائل زیادی از نظر تاریخ معماری مردم به وجود می‌آورد و پیش روی ما می‌گذارد و ما باید روشمند، دقیق، هوشیارانه و محتاطانه به این‌ها بیندیشیم. این‌ها از نظر تاریخ معماری مردم مهم است و اینکه تاریخ معماری مردم چگونه می‌تواند فهم ما از تحولات تاریخمان را  تقویت کند بسیار اهمیت دارد.

ضرورت توجه به تحولات معماریانه

رحمانیان اظهار اشت: در دوران قدیم، چیزی به نام پیاده‌رو و خیابان به مفهوم مدرن کلمه نداشتیم. خیابان و پیاده‌رو که آمد نحوه زیست و اوقات فراغت و تفریح و تفرج ما را دچار تغییر کرد. مثلاً یکی از بناهای مهم در تاریخ معماری مردم گرمابه است. در قدیم، حمام‌های عمومی داشتیم که در ساعاتی مردانه و در ساعاتی زنانه بوده است. آداب و خلقیات و روحیات و شرایطی داشته است، ولی در دوره معاصر به‌تبع تغییرات گوناگون، چیزی به نام حمام خانگی آمد و معماری خانه‌ها تغییر کرد. این‌ها شرایط زیست ما را تغییر داده است و حتی روابط زن و مرد را دگرگون کرده است. این‌جاست که مورخ اگر بخواهد درباره تاریخ زندگی مردم کار کند و مسئله‌اش فقط مصدق و رضاشاه و محمدرضاشاه و شاه عباس و تاریخ شخصیت‌زده و سیاست‌زده نباشد و بخواهد بداند مردم چگونه زندگی کرده‌اند و کنشگران تاریخ هستند باید به معماری و تحولات معماریانه توجه کند. چون چیزی نیست که مورخ بتواند از آن غفلت کند.

دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران، افزود: نکته مهم دیگر این است که معماری و بناهای معماریانه ربط وثیقی با ارزش‌ها و باورها و خلق‌وخو و افکار و جهان‌بینی ما دارند و در همه چیز ما هم تأثیر می‌گذارند و تأثیر می‌پذیرند. حتی در جاهایی اگر بخواهیم ادبیاتمان را درست بفهمیم نیاز داریم که درک درستی از معماری و تحولات آن داشته باشیم. حتی اگر بخواهیم تاریخ سیاسی را هم بفهمیم باز هم این‌گونه است. کنش سیاسی مردم و خود حاکمان و ارباب زر و زور و تزویر تحت‌تأثیر شرایط خاصی هستند که در معماری وجود دارد. چرا معماری شهرهای ما به شکل کوچه‌های تنگ و باریک و پر از دالان و پیچ‌وخم‌ ساخته می‌شد؟ به دلیل ناامنی بود. برای اینکه مردم بتوانند در مواقع بحرانی از خود دفاع کنند و امنیت خودشان را حفظ کنند. در بسیاری مواقع، خود این معماری پیچیده نوعی پناهگاه بود. پاره‌ای از مورخان می‌گویند جنگل و دریا و کوهستان و کویر پناهگاه هستند. وقتی دریا کنار شماست و جنگل و کوهستان دارید چه‌بسا بهتر می‌توانید در برابر نظام قدرت مقابله کنید، شورش کنید و یاغی شوید. برای اینکه بفهمیم چگونه ستارخان در تبریز بلند شد و با تعدادی جوان برای بازگرداندن مشروطه ایستادگی کرد باید ببینیم آن محله «امیرخیز»، که ستارخان از میان آن بلند شد، چه امکانی در اختیارش می‌گذاشت. چه امکانی برای سنگربندی و مقاومت کردن به او می‌داد.

تاریخ علم معماری؛ برخاسته از مردم

سردبیر فصلنامه مردم‌نامه در ادامه به تاریخ علم معماری اشاره کرد و گفت: تاریخ علم و فنون معماری و بخش مهمی از این معرفت و آداب و روش‌ها و تکنیک‌ها مال مردم بوده است. این‌ها را یک قهرمان نساخته‌ است. آن‌گونه که محققان می‌گویند ایرانیان در طول تاریخ چندصد هزار کیلومتر کاریز حفر کرده‌اند. ساخت، نگهداری و ترمیم اینها در طول تاریخ یکی از رازهای شگفت ماندگاری ایران را بر ما آشکار می‌کند.

امروزه، که با بحران آب روبه‌رو هستیم مورخان و معماران چه کرده‌اند؟ معماران و مورخان با این داشته و میراثی که به‌ روایتی پیوستگی تاریخ ایران و فرهنگ و تمدنش را بر پایه آن می‌فهمیم چه کرده‌اند؟ این‌ها همان چیزهایی است که برای من گواهی است که ایران را شمشیر نادرشاه و شاه عباس و دلاوری‌های قهرمانان نجات نداد که البته همه اینها سر جای خود عزیز هستند، ولی تنها عامل نگهداری ایران نبودند. ایران عزیز ما اگر چندهزارسال پیوستگی دارد و این پیوستگی، همه را از جمله شرق‌شناسان را، به شگفتی واداشته است به دلیل هنر و نبوغ ذاتی مردم ایران است که در روزگار مدرن این مسئله به حال تعلیق درآمده و در کنش مردم موانع و سدهایی ایجاد شده است. لویاتانی شکل گرفته و همه جا قانون و قاعده سر راه مردم گذاشته است و کنشگری طبیعی مردم را برای اینکه استعداد خودشان را در راه ‌حل‌وفصل بحران‌ها و چالش‌ها به منصه ظهور بیاورند به حالت تعلیق درآورده است و مردم به بند کشیده شده‌اند. به نظر من، اگر نیروی ذاتی مردم ایران آزاد شود، این شکل زشت معماری که اکنون شهرهای ما را گرفته است حل می‌شود. این شکل از معماری پتیاره است.

تاریخ معماری مردم و آینده ایران

داریوش رحمانیان در خاتمه سخنان خود به آینده ایران و تأثیر بررسی تاریخ اندیشه حفظ میراث فرهنگی در آن اشاره کرد و گفت: اگر ما توانستیم طی هزاران سال در دل کویر چنین پدیده‌های شگفتی پدید آوریم، الان هم می‌توانیم با آن توانایی‌هایی که در ما وجود دارد کاری کنیم. چون ما جغرافیایی خشن و نامهربان داشتیم و همیشه باید نیرویی را که به‌طور بالقوه در فرهنگ و تاریخ و جغرافیای ما بوده است بالفعل کنیم. این‌جاست که معماری مردم از نظر درک تاریخ ایران و تداوم شگفت‌انگیز ایران یکی از جایگاه‌هایی است که باید روی آن دست گذاشت و این هم کاری میان‌رشته‌ای و فرارشته‌ای است و به‌ویژه اهالی معماری باید در این عرصه پیش‌گام باشند. امروز، باید بزرگان معماری سررشته‌دار باشند و ما را به همکاری فرابخوانند. بسیاری از آثار معماریانه ما چون مال مردم بوده است و چون پیش‌پاافتاده و عادی محسوب می‌شده است یا به دست طبیعت یا به دست خود انسان از بین رفته است. پرداختن به این مسئله، به دغدغه دیرین من برمی‌گردد. از حدود بیست سال پیش به فکر افتادم که پژوهش مفصلی درباره تاریخ اندیشه حفظ میراث فرهنگی در ایران انجام دهم و اینکه این اندیشه چگونه وارد شد، چه سیری پیدا کرد، چه تأثیراتی گذاشت، چه پیامدهایی داشت و چه نهادها و کنش‌هایی را شکل داد و چه حاصلی برای ما داشت. اجمالاً و براساس مطالعاتی که تاکنون داشتم تاریخ اندیشه حفظ میراث فرهنگی در ایران، ما را دچار اندوه می‌کند. به دلیل اینکه بخش مهمی از میراث ما میراث عوام شناخته‌ شده‌ است و دوگانه عوام و خواص برای ما بسیار گران تمام شد و با این دیدگاه، اجازه دادیم بخش زیادی از میراثمان جلوی چشممان نابود شود و بمیرد.

۲۵۹

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.