در مورد کمبود نیروی کار در بخش صنعت، میتوان چند دلیل اصلی را مطرح کرد. نخست اینکه، در کشورهای مختلف، با پیشرفتهای ساختاری و توسعه اقتصادی، سهم بخش خدمات در اقتصاد افزایش مییابد و در مقابل، سهم نیروی کار در بخشهای کشاورزی و صنعت کاهش پیدا میکند. این کاهش معمولاً به دلیل پیشرفتهای فناورانه، مکانیزه شدن و اتوماسیون در این حوزههاست. با این حال، در ایران بدون اینکه کشور واقعاً به مرحلهای از توسعه برسد، به واسطه درآمدهای نفتی، چنین تحولی در ساختار اشتغال اتفاق افتاده است.
در حال حاضر، توزیع شاغلان در سه بخش اقتصادی در ایران به این صورت است: بیش از ۵۲ درصد در بخش خدمات، حدود ۳۰ تا ۳۲ درصد در بخش صنعت، و مابقی در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. این ساختار شبیه به کشورهای توسعهیافته است، اما ایران هنوز از نظر اقتصادی، صنعتی و تکنولوژیک به سطح آن کشورها نرسیده است. بنابراین، یکی از دلایل کمبود نیروی کار در بخش صنعت، همین تغییر ساختاری نامتوازن است.
از سوی دیگر، بخشی از فعالیتهای صنعتی هنوز مکانیزه نشدهاند. البته با توجه به نرخ بالای بیکاری در کشور، شخصاً معتقدم به جای استفاده صرف از فناوریهای سرمایهبَر، بهتر است از تکنیکهای کاربَر استفاده شود تا فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد شود.
عامل مهم دیگر، تغییرات اجتماعی است. سن ازدواج افزایش یافته و بسیاری از جوانان همچنان از خانوادهها حمایت مالی دریافت میکنند. این مسئله باعث شده بخشی از جوانان تمایل کمتری به پذیرش مشاغل سختتر یا فیزیکیتر، مانند کارهای صنعتی، داشته باشند. برای مثال، در تجربه شخصی خودم در تهران و در زمان فعالیت در یک مرکز کاریابی دارای مجوز رسمی، مشاهده میکردم که بسیاری از جوانان با وجود بیکاری، نسبت به پیشنهادات کاری بیمیل بودند؛ مثلاً از دوری محل کار یا شرایط کاری گله داشتند. در حالیکه انتظار میرفت افراد جویای کار، نسبت به هر فرصت شغلی با استقبال بیشتری مواجه شوند.
یکی دیگر از دلایل کمبود نیروی کار، مهاجرت است. این مهاجرت تنها به نخبگان یا تحصیلکردگان محدود نمیشود. در سالهای اخیر، حتی نیروهای ماهر و نیمهماهر نیز کشور را ترک میکنند. کارخانهها اغلب به دنبال نیروهایی هستند که مهارت دارند یا توان یادگیری سریع دارند. خروج این نیروها از کشور باعث تشدید کمبود شده است.
علاوه بر این، باید به شکاف میان نظام آموزشی کشور (در سطوح متوسطه و عالی) و نیازهای واقعی صنعت اشاره کرد. دانشگاهها و مدارس ما معمولاً فارغالتحصیلانی را روانه بازار کار میکنند که آمادگی لازم برای ورود مستقیم به عرصه تولید و صنعت را ندارند. شرکتهای بزرگ مانند بانکها یا صنایع نفت و پتروشیمی به دلیل توان مالی خود، این فاصله را با دورههای آموزشی داخلی جبران میکنند، اما واحدهای کوچک و متوسط معمولاً چنین امکانی را ندارند. بنابراین، آنها از استخدام این نیروهای آمادهنشده اجتناب میکنند.
در چنین شرایطی، طبیعی است که حتی افراد بیکار نیز مشاغلی مانند رانندگی تاکسیهای اینترنتی را به کار در کارخانهها یا صنایع سنگین ترجیح دهند؛ مخصوصاً اگر محل کار در مناطق خارج از شهر قرار داشته باشد.
بهطور خلاصه، مجموعهای از عوامل شامل:ساختار اشتغال نامتوازن،تغییرات اجتماعی و فرهنگی،مهاجرت نیروهای کار ماهر و نیمهماهرو شکاف بین آموزش و نیاز بازار کارباعث شدهاند که بسیاری از کارخانهها، بهویژه واحدهای کوچک و متوسط، با کمبود نیروی کار روبهرو شوند.
اقتصاددان
21212
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0