به گزارش تهران خبر و به نقل از ایسنا، چهارشنبهسوری، آیینی کهن با ریشههایی عمیق در فرهنگ ایرانی، در تهران قدیم جلوههای خاص خود را داشت. این جشن، تنها به پریدن از روی آتش و روشن کردن بوتهها خلاصه نمیشد، بلکه مجموعهای از باورها، نیایشها و رسمهایی را در بر میگرفت که هر یک معنایی نمادین داشتند. از احترام به آتش و تقدس خاکستر آن گرفته تا پختن آشهای نذری، کوزهشکنی، قاشقزنی و حتی استفاده از آب دباغخانه برای گشودن بخت دختران، همه و همه نشان از نگاه آیینی مردم این دیار به آخرین چهارشنبه سال داشت.
چهارشنبه سوری در تهران قدیم چگونه بود؟
در تهران قدیم، یکی از جشنهای مرسوم در شب چهارشنبه آخر سال برگزار میشده است. پیش از فرارسیدن نوروز و بهار، با مراسمی خاص برگزار میشود و به نام «شب چهارشنبهسوری» معروف است. واژه «سور» و «سوری» در ادبیات فارسی به معنای «مهمانی» و «جشن» و رنگ «سرخ» بهکار رفته است. در گویش امروزی تهران، «سور» به معنای «جشن» و «مهمانی» بهکار میرود. در برخی از گویشهای ایرانی، همچون کردی، «سور» به معنای سرخ است.
پس به اعتباری میتوان گفت که چون در شب چهارشنبه آخر سال آتش میافروزند و با بوتههای آتشزده، دل تیره و تار شب را روشن و سرخفام میکنند، از این رو آن شب را «سور» نامیدهاند؛ یعنی شب چهارشنبه سرخفام و آتشین. یا اگر «سور» را به معنی جشن بگیریم، یعنی چهارشنبهای که با جشن و شادی همراه است. (بلوکباشی، اسفند ۱۳۴۵: ۲)
مرحوم صادق هدایت در کتاب «نیرنگستان» خود، مراسم چهارشنبهسوری را چنانکه هست، به تفصیل توصیف کرده است. شب چهارشنبه، بوته خشک و یا کُنده بیابان را در هفت کپه روی زمین آتش میزنند و همه اهل خانه، از کوچک و بزرگ، از روی آن میپرند و میگویند:
زردی و رنجوری من از تو
سرخی و خرّمی تو از من
(پورکریم، ۱۳۴۷: ۲۹-۱۲)
همچنین در همین کتاب آمده است: چند روز به نوروز مانده، در کوچهها آتش افروخته میشود و آن عبارت است از دو یا سه نفر که رخت رنگارنگ میپوشند، کلاه دراز بر سر میگذارند، لباسشان زنگولهآویزان است و به رویشان صورتک میزنند. یکی از آنها دو تخته را به هم میزند و اشعاری میخواند:
«آتشافروز آمده
سالی یک روز آمده
آتشافروز صغیرم
سالی یک روز فقیرم
روده و یوده آمده
هرچه نبوده آمده»
دیگری میرقصد و بازی درمیآورد. در این وقت، میمونباز، بندباز، لوطی، خرسبرقص و غیره کارشان رواج دارد. چهارشنبهسوری، چهارشنبه آخر سال است. (پورکریم، ۱۳۴۷: ۲۹-۱۲)
آتش چهارشنبهسوری در تهران قدیم
در تهران قدیم آتش چهارشنبهسوری را خاموش نمیکردند تا خود خاموش شود. خاکستر آتش را مقدس شمرده و یکی از اعضای خانه آن را جمع میکرد و بیآنکه پشت سرش را نگاه کند، سر نخستین چهارراه میریخت. همچنین برای گشودن بخت دختران در خانه مانده و بختبسته، در شب چهارشنبه آخر سال، زنی پیش از آنکه آفتاب غروب کند، به دباغخانه میرفت و جامی از آب آنجا را برداشته، به خانه میبرد و آن را هنگام غروب روی سر دختر بختبسته میریخت.
مراسم چهارشنبهسوری، با جمعآوری بوتههای خشک توسط مردان خانواده آغاز میشد. سپس بوتههای جمعآوریشده در محلی تلمبار و توسط کلیه اعضای خانواده به آتش کشیده میشد. آنگاه اعضای خانواده حلقهای دور آتش تشکیل داده، دستهای یکدیگر را گرفته و به نیایش و شادمانی مشغول میشدند. کودکان نیز با بازی در اطراف آتش و انداختن میوهها و دانههای معطر به داخل آتش (مانند اسپند) هم از صدای سوختن و جرقه ناشی از آتش گرفتن آنها لذت برده و هم باعث عطرآگین شدن فضا میشدند.
پختن آش ابودردا و آش بیمار در شب چهارشنبهسوری در تهران قدیم
در تهران قدیم، خانوادههایی که بیمار یا حاجتی داشتند، برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر میکردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» میپختند و آن را اندکی به بیمار میخوراندند و بقیه را هم میان فقرا بخش میکردند. (بلوکباشی، اسفند ۱۳۴۵: ۶-۲)
کوزهشکنی در شب چهارشنبهسوری در تهران قدیم
در تهران قدیم، تا چندین سال پیش که در میدان ارگ تهران نقارهخانهای بود، زنان تهرانی در چهارشنبهسوری به آنجا میرفتند و کوزه نو و آبندیدهای را از بالای سردر نقارهخانه به زمین میافکندند و میشکستند. زنانی هم که نمیتوانستند به میدان ارگ بروند، کوزه را از سر بام خانه خود به زمین میانداختند. این زنان چنین میپنداشتند که قضا و بلایی را که در کوزه کردهاند، با دور انداختن و شکستن آن از میان خواهند برد و برای مدت یک سال، قضا و بلا را از خانواده خود دور خواهند کرد. (بلوکباشی، اسفند ۱۳۴۵: ۶-۲)
قاشقزنی در شب چهارشنبهسوری در تهران قدیم
صادق هدایت در نیرنگستان، مراسم چهارشنبهسوری را در تهران قدیم شرح داده و سپس قاشقزنی را، که از جمله مراسم همین شب چهارشنبهسوری است، توصیف میکند. انواع اعمال برای دفع نظر و باطل کردن سحر و اعمال مربوط به برآوردن حاجت در شب چهارشنبهسوری نامهای گوناگونی دارد که از آن میان، قاشقزنی بیش از همه معمول و مشهور است.
صادق هدایت در توصیف قاشقزنی آورده است: «اگر کسی ناخوشی داشته باشد، به نیت سلامتی او در شب چهارشنبهسوری ظرفی برداشته، در خانه همسایهها را میکوبد و بدون اینکه چیزی بگوید، با قاشق به آن ظرف میزند. صاحبخانه یا خوراکی یا پول در ظرف او میاندازد. آن خوراکیها را به ناخوش میدهند و یا با آن پول چیزی میخرند و به ناخوش میخورانند که شفا خواهد یافت.» (پورکریم، ۱۳۴۷: ۲۹-۱۲)
همچنین بلوکباشی در توصیف این رسم در تهران قدیم مینویسد: «زنان و دختران آرزومند و حاجتدار، قاشقی با کاسهای مسی برمیدارند و شبهنگام در کوچه و پسکوچه به راه میافتند. در برابر درِ هفت خانه، خاموش و بیسخن، قاشق را پیدرپی بر کاسه میزنند. صاحبخانه که با چنین رسمی آشناست و میداند قاشقزنان چه میخواهند، چیزی در کاسه آنان میگذارد. این چیز ممکن است پول باشد یا شیرینی و آجیل و برنج و بنشن یا چیزهای دیگر. قاشقزنان اگر در قاشقزنی چیزی به دست نیاورند، از برآورده شدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد.» (بلوکباشی، اسفند ۱۳۴۵: ۶-۲)
فالگوشنشینی در شب چهارشنبهسوری در تهران قدیم
فالگوشنشینی در تهران قدیم در شب چهارشنبهسوری، هنگامی که آسمان تاریک میشد و شناسایی دشوار بود، در میان زنان و دخترانی که آرزوی شوهر کردن دارند یا آرزوی زیارت و چیزهای دیگر، رایج بوده است. در این تفأل، زن یا مرد، غروب چهارشنبهسوری به فالگوشنشینی میرود و در سر چهارراه یا گذرگاهی مینشیند یا میایستد و به آرزویی که در دل دارد نیت میکند. سپس، بدون آنکه شناخته شود، به نیک و بد سخن رهگذران گوش میدهد، چراکه برای فالگوشنشینان این سخنان حکم فال را دارد.
اگر حرفهای آنها شادیآور و خوشحالکننده باشد، به برآمدن آرزویش امیدوار میشود، ولی اگر سخنان عابران غمانگیز و ناگوار باشد، از آرزویش دل میکَنَد. ممکن است افراد برای این کار به درِ خانهها یا پنجره اتاق همسایه نیز بروند. (پورکریم، ۱۳۴۷: ۲۹-۱۲) و (بلوکباشی، اسفند ۱۳۴۵: ۶-۲)
فال کلیدگذاری در شب چهارشنبهسوری در تهران قدیم
در تهران قدیم «فال کلیدگذاری» یا «کلیدگذاران» به این شکل بوده است که کسی که قصد تفأل دارد، در سر گذرگاهی کلید را به زیر پا میگذارد و نیت آن حرف و سخنهای عابران را به فال میگیرد. در این نوع فال، گاهی کلید را به درِ خانه یا به درِ اتاق همسایه میاندازند و بدون آنکه حرفی بزنند یا دیده شوند، به حرفهای اهل خانه گوش میدهند تا آنها را به فال بگیرند. (پورکریم، ۱۳۴۷: ۲۹-۱۲)
بختگشایی دختران در تهران قدیم
در تهران قدیم، شب چهارشنبه آخر سال، دختران جوان و زنان در اطراف میدان توپخانه و مخصوصاً اطراف توپ مروارید گرد میآمدند. آنهایی که هنوز ازدواج نکرده بودند، با گذشتن از زیر لوله توپ، آرزوی باز شدن بخت خود را میکردند. همچنین، زنانی که ازدواج کرده اما صاحب فرزندی نشده بودند، دست به دامن توپ مروارید میشدند تا به مدد آن، نازاییشان معالجه شود. گاهی هم زنان حاجتمند، برای رسیدن به مراد و برآمدن آرزو، تکه پارچهای را به توپ «دخیل» میبستند.
علاوه بر آن، برای گشودن بخت دختران «در خانه مانده» یا «بختبسته»، در شب چهارشنبه آخر سال، پس از بوتهافروزی، زنی «نیمسوزی» از زیر دیگ پلوی شب چهارشنبه برمیداشت و با آن، درِ خانه دختر «در خانه مانده» را میکوبید و او را از خانه بیرون میراند. همچنین، پیش از «غروب آفتاب»، زنی به دباغخانه میرفت، جامی از آب آن برمیداشت و هنگام «تنگ غروب» آن را روی سر دختر «ترشیده» میریخت.
در تهران قدیم، برخی زنان نیز پیشدامن پیراهن دختر بختبسته را میدریدند و پایین یقهاش را با قفلی میبستند. شبهنگام، دختر را به سر چهارراه میبردند و او را خاموش نگه میداشتند. زنی که همراه او بود، کلید قفل را به یکی از مردان رهگذر میداد و از او میخواست تا قفل بسته جامه دختر را باز کند. اگر رهگذر درخواست زن را میپذیرفت و قفل جامه دختر را میگشود، به باور آنان، بخت «گشاینده قفل» بسته میشد، اما بخت دختر باز میشد.
در روشی دیگر، غروب سهشنبه، دختر یا زن مشکلدار و سیهبخت، برای خریدن «کُندر»، «وشا» و «اسپند» به سه مغازه رو به قبله میرفت. از دکان اول و دوم سه چیز را تقاضا میکرد، اما تا فروشنده سرگرم آماده کردن آنها میشد، از مغازه میگریخت. سرانجام، «کُندر»، «وشا» و «اسپند» را از مغازه سوم میخرید و به خانه میبرد و برای گشودن بخت و حل مشکل خود دود میکرد.
منبع: گزارش پژوهشی «یلدا و نوروز در استان تهران» نوشته سلیم سلیمی موید، پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری/ پژوهشکده مردمشناسی
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0